تاریخ انتشار : یکشنبه 12 دی 1400 - 11:47
271 بازدید
کد خبر : 182939

ذهن ساده و بی‌آلایش اعراب چگونه زمینه گسترش اسلام را فراهم ساخت؟

ذهن ساده و بی‌آلایش اعراب چگونه زمینه گسترش اسلام را فراهم ساخت؟

ایسنا/خراسان رضوی یک کارشناس قرآنی گفت: پرورش ساده ذهن عرب بدوی یکی از زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رشد و گسترش اولیه اسلام در شبه‌جزیره عربستان به شمار می‌رود که شرایط ویژه‌ای را فراهم ساخته است. کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گسترش اولیه اسلام، اظهار کرد: در سابقه

ذهن ساده و بی‌آلایش اعراب چگونه زمینه گسترش اسلام را فراهم ساخت؟

ایسنا/خراسان رضوی یک کارشناس قرآنی گفت: پرورش ساده ذهن عرب بدوی یکی از زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رشد و گسترش اولیه اسلام در شبه‌جزیره عربستان به شمار می‌رود که شرایط ویژه‌ای را فراهم ساخته است.

کمال‌الدین غراب در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گسترش اولیه اسلام، اظهار کرد: در سابقه تاریخی عرب قبل از اسلام، قهرمانی در حوزه‌ اندیشه و فکر دیده نمی‌شود و اگر بوده در غربت و انزوای زندگی قبیلگی، فقدان کتابت و خط از یادها رفته و میراثی فکری و فرهنگی از خود به یادگار نگذاشته است؛ میراثی که بتواند زمینه‌ای برای پرورش اندیشه‌های عمیق و پیچیده و ایجاد یک فرهنگ غنی و چند پهلو باشد. در سابقه تاریخی عرب پیش از اسلام به نام‌هایی هم‌تراز سقراط و افلاطون یا زرتشت و مانی، مهاویرا و بودا، لائوتسو و کنفوسیوس بر نمی‌خوریم. از حضرت ابراهیم(ع) هم جز خاطره بنیان‌گذاری کعبه‌ در نزد عرب چیزی برجا نمانده بود و یهود و نصاری او را پیامبری در سابقه تاریخی عرب به شمار نمی‌آوردند و به خود منتسب می‌ساختند و از شیوه دینی ابراهیم(ع) خبری نداشتند.

وی ادامه داد: صالح(ع) و هود(ع) پیامبران ثمود و عاد که زمانی در جنوب و شمال حجاز در سرزمین عربستان میان اقوام خود مبعوث شده بودند، به اعراب مربوط نمی‌شدند و تنها خاطره‌ای از سرنوشت شوم ایشان و آثاری از تمدن نابود شده آن‌ها در میان اعراب برجای مانده بود. در مجموع ذهن عرب ساده پرورش یافته بود. سادگی و بی‌پیرایگی ذهن عرب بدوی خود به سادگی و بی‌پیرایگی صحرایی می‌مانست که وی در آن زندگی می‌کرد.

این پژوهشگر قرآنی بیان کرد: به گونه‌ای که صحرا از کوه، تپه و درخت تهی بود و در تشنگی و عریانی، آمادگی برای جذب هرگونه رحمت الهی از آسمان را داشت، ذهن عرب بدوی نیز از انباشت هر گونه میراث فکری، فلسفی و دینی که در طول تاریخ پرورده شده باشد و تشکیل یک فرهنگ چند پهلو و پیچیده را داده باشد، تهی بود. برخلاف ایرانیان، یونانیان، رومیان، هندیان، چینیان و حتی آفریقاییان که اذهانشان انباشته از چنین میراثی بود.

غراب خاطرنشان کرد: نگاه عرب به اسلام از پشت پرده یک فرهنگ باستانی نبود. در ذهن عرب جز مشتی عقاید دینی ابتدایی و عقاید بی‌ریشه خرافی چیزی وجود نداشت و اسلام به سادگی این اعتقادات را کنار می‌زد. خطابه و شعر که حاوی پند و اندرزهای ساده‌ اخلاقی یا قهرمانی‌های دلاوران در جنگ‌ها و دستبردها یا وصف معشوق و محبوب، توصیف بی‌خودی شراب و مستی، ستایش همیت و غیرت و حلم شیوخ قبایل و گشاده‌دستی و غریب‌نوازی‌ رؤسا و بزرگان بود، اندیشه‌ها و افکار او را به نمایش می‌گذاشت و این تنها میراث فرهنگی عرب بود که همراه با تاریخچه‌ قوم سینه به سینه انتقال می‌یافت و عرب سخت به آن اهمیت می‌داد و می‌نازید.

وی عنوان کرد: اسلام در این میان سخنی نو اما زیبا، عمیق، پرشکوه، جذاب، درست و راستین به‌شمار می‌آمد. فطرت پاک و نیالوده انسان را مجذوب خویش می‌ساخت و ذهن بی‌آلایش عرب بدوی را به زودی تسخیر می‌کرد و با روح سرکش اما تشنه او نوازش‌ها و بازی‌ها داشت. با خطابه و شعر عرب هماهنگی و رقابت می‌کرد و به وضوح از آن برتر بود. مضامین عالی آن هرگز در خطابه و شعر عرب سابقه نداشت و سبک آن بسیار جذاب‌تر از شعر و خطابه بود.

این کارشناس قرآنی تصریح کرد: عرب به اسلام از پشت پرده اندیشه‌های فلسفی دینی ایران، یونان، هند و چین نگاه نمی‌کرد. عرب به اسلام از زاویه شعر، خطابه، حماسه، عدل، جور، مروت، انصاف، شهامت و مردانگی نگاه می‌کرد. ظاهر اسلام با روح عرب و زندگی او سازگار بود و باطن آن وی را به تعمق و تدبر در حیات معنوی و تشخیص هدایت از ضلالت و زندگی‌ توأم با اخلاق و عدل می‌خواند. فطرت او را به سوی مبدا و منتهای بزرگ و پاکی هدایت می‌کرد که منشأ همه وجودها، رزق‌ها، زیبایی‌ها، سرمایه‌ها و قدرت‌ها بود. مبدأاو منتهایی بس بزرگ و عظیم که کسی را توانایی راهیابی به کنهِ ذات او نبود و در عین حال بسیار نزدیک و در دسترس بود.

غراب اضافه کرد: آگاهی عرب از بعثت پیامبر(ص) یا حکیمی پیامبرگونه تا آن زمان برای آنان زمینه روان‌شناختی مثبتی برای پذیرش اسلام به شمار می‌رفت. در نخستین سخنانی که هنگام بعثت پیامبر(ص) از زبان خدیجه(س) و ورقه بن نوفل نقل شد، ه می‌شنویم که در خطاب به پیامبر(ص) تأکید کرده‌اند که «تو پیامبر این امت هستی». از زبان یهود و نصاری هم که آمدن پیامبری را بشارت داده بودند، تأکیداتی بر این نکته به چشم می‌خورد. گویی اعراب وقوف کامل داشتند که تا آن زمان برای آنان از طرف خداوند پیامبری برانگیخته نشده است؛ حال آنکه برای اقوام دیگر پیامبرانی آمده بود که به آنان می‌نازیدند و به ایشان فخر می‌فروختند و این برای عرب امری حقارت‌آور تلقی می‌شد.

وی گفت: شاید تأکیدی که بر زبان خدیجه(س) و ورقه‌ ابن نوفل آمده، ناظر بر چنین ادراکی بوده است. گویی در وجدان عرب این نیاز آشکار بوده و انتظار ظهور پیامبری در میان آنان موج می‌زده است. این احساس به ویژه در آخرین سال‌های اقامت پیامبر اکرم(ص) در مکه در میان ۲ قبیله اوس و خزرج که طی سال‌های ۱۱، ۱۲ و ۱۳ بعثت برای ملاقات با پیامبر(ص) به مکه آمدند، مشاهده می‌شود. به گفته جمیع تاریخ‌نگاران صدر اسلام اوس و خزرج از طریق یهودیان مدینه که در انتظار ظهور پیامبری از تیره ابراهیم(ع) بودند، از بعثت زودازود پیامبری مطلع شده بودند و چون نمی‌خواستند که یهودیان بر آنان پیش‌دستی کنند، در ایمان به بعثت پیامبر(ص) از آنان پیشی گرفتند.

ابن پژوهشگر قرآنی افزود: به‌ ویژه که این پیامبر عرب بود و از تیره اسحاقی نسل ابراهیم(ع) به شمار نمی‌آمد. درست به همان بهانه‌ای که یهودیان از پیروی او سر باز زدند. برخی از مورخان معتقدند که نهضت اسلامی اساسا به صورت کانون احساسات عرب‌ها درآمده بود و این امر به اقدامات پیامبر(ص) بر ضد قبایل یهود کمک کرده است. بنابراین احساس حقارت اعراب در برابر یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان از نظر دینی در استقبال آنان از اسلام و گسترش آن در میان ایشان سهم بسزایی داشته است.

غراب اضافه کرد: عوامل دیگری را نیز در گسترش اسلام میان اعراب می‌توان نام برد مانند پذیرفتن برخی از سنن اجتماعی اعراب از سوی اسلام و ظهور اسلام از کنار کعبه به عنوان یک مکان مقدس که یادآور ابراهیم(ع) و پیام او است و میان آیین جدید با کیش او اتصال و پیوند برقرار می‌کند.

وی افزود: اسلام چون از میان اعراب برخاسته بود، طبیعتا در برخی از جنبه‌ها با عادات، سنن، فرهنگ و زبان این قوم می‌بایست سازگاری داشته باشد که از جمله آن‌ می‌توان پذیرش سنت تحالف، فروگذاشتن جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام، مناسک حج، چند همسری، برده‌داری و… را نام برد. در اینگونه موارد پیامبر(ص) صورت رسم و نسک را می‌پذیرفت و محتوای آن را به نفع حقیقت تغییر می‌داد. برخی از رسوم را نیز مانند برده‌داری با تشویق به آزادسازی در راه خدا یا تعیین آن به عنوان کیفر به دنبال براندازی آن بود و این امر باعث می‌شد که عرب اسلام را آیینی بیگانه با عادات و فرهنگ خود نبیند و به راحتی بتواند از جامعه جاهلی و رسوم آن جدا شود و پا به درون جامعه نوین و آئین و فرهنگ و رسوم آن بگذارد.

انتهای پیام

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.